بیشتر ماشینها میان و میرن و آب از آب تکون نمیخوره
اما گاهی یه چیزی از راه میرسه که کل بازار رو به هم میریزه؛ این روزها به این محصولات و برندها میگن «تحولآفرین» (Disruptor)، چون بازار رو تکون میدن و باعث میشن همه جور دیگهای فکر کنن. وقتی این ماشینهای تأثیرگذار طراحی میشدن، این اصطلاحات بازاریابی هنوز مد نشده بود، اما این چیزی از ارزش کارشون کم نمیکنه. تأثیر همشون عمیق بود و اغلب تا چند دهه بعد هم حس میشد.
فورد مدل T (۱۹۰۸)
مدل T به خاطر اینکه ماشین خیلی انقلابیای بود اینجا نیست، چون نبود. اما روش تولیدش کلاً قواعد بازی رو عوض کرد. با اینکه همه فکر میکنن مدل T اولین ماشین تولید انبوه بود، اینطور نیست. اون ماشین «اولدزموبیل کرو داش» بود که بین سالهای ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۷، ۱۹ هزار دستگاه ازش ساخته شد. اما این فوردِ خوشقیمت بود که تولید انبوه رو واقعاً به یه چیز کارآمد تبدیل کرد؛ یه زمانی بود که بیش از نصف ماشینهای تو جادههای آمریکا، فورد مدل T بودن.
لانچیا لامبدا (۱۹۲۳)
تا سال ۱۹۲۳، همهی ماشینها یه شاسی جدا داشتن تا به بدنهشون استحکام لازم رو بدن. بعدش لانچیا لامبدا با ساختار یکپارچه یا مونوکوک از راه رسید. این روش ساخت که بدنه رو قویتر، سبکتر و ارزونتر میکرد، تا دهه ۱۹۶۰ توسط خودروسازهای بزرگ به طور گسترده استفاده نشد. این نشون میده که لامبدا چقدر از زمان خودش جلوتر بود.
کرایسلر ایرفلو (۱۹۳۴)
اینکه کرایسلر ایرفلو از نظر تجاری موفق نبود باعث شد شرکتهای رقیب اولش خیلی تمایلی به کپی کردن از طراحی آیرودینامیکش نداشته باشن، اما با این حال تأثیرش فوقالعاده زیاد بود. این ماشین به طراحها فهموند که یه خودرو برای اینکه واقعاً بهینه باشه، باید هوا رو خیلی بهتر از مدلهای قبلی بشکافه؛ بعد از جنگ جهانی، طراحی شیک و روان ایرفلو به یه استاندارد تبدیل شد.
شورولت کوروت (۱۹۵۳)
فایبرگلاس (نه اون فایبرگلاس که اسم یه برنده!) ماده شگفتانگیز دهه ۱۹۵۰ بود. به شرکتهای کوچیک اجازه میداد برای ماشینهای قبل از جنگ که بدنه پوسیدهای داشتن، بدنههای جدید بسازن. در همین حین، تو آمریکا شورولت مشغول ساخت اولین ماشین تولیدی دنیا با بدنه فایبرگلاس بود؛ حرکتی که بعداً توسط خیلی از سازندههای ماشینهای اسپرت دیگه در سراسر جهان کپی شد.
سیتروئن DS (۱۹۵۵)
با اینکه جگوار اولین خودروسازی بود که ترمز دیسکی با طراحی مدرن رو روی ماشین مسابقهای C-Type خودش نصب کرد، اما این سیتروئن بود که با مدل آوانگارد DS، این تکنولوژی رو به جادهها آورد. DS با ترمزهای دیسکی جلوی برقی و داخلی خودش، قدرت توقفی داشت که هیچ ماشینی تا اون موقع نداشت؛ کمتر از یک سال بعد، شرکت ترایمف هم از ترمزهای دیسکی روی مدل TR3 خودش استفاده کرد.
مینی (۱۹۵۹)
مینی از نظر فنی خیلی پیشرفته نبود؛ هر چیزی که تو این ماشین کوچولوی شگفتانگیز بود، قبلاً جای دیگهای دیده شده بود. کاری که مینی کرد این بود که چند تا تکنولوژی کلیدی رو با هم ترکیب کرد و تو یه پکیج مدرن و خوشقیمت با موتور عرضی و دیفرانسیل جلو ارائه داد. کمی بعد از ورود این ماشین تو سال ۱۹۵۹، بازار میکروکارها (ماشینهای خیلی کوچیک) از بین رفت، چون مینی همه کارها رو بهتر و بزرگتر و اغلب با قیمت کمتر انجام میداد.
شورولت کورویر (۱۹۶۰)
شورولت کورویر به دلایل کاملاً اشتباهی تأثیرگذار بود. جنرال موتورز تو طراحی سیستم تعلیق عقبش کمکاری کرد و این باعث میشد راننده تو مانورهای اضطراری کنترل ماشین رو از دست بده. یه فعال اجتماعی به اسم «رالف نادر» به این موضوع گیر داد و مأموریت خودش رو ایمنتر کردن ماشینها قرار داد. کتابش به اسم «ناامن در هر سرعتی» مستقیماً منجر به تأسیس «سازمان ملی ایمنی ترافیک بزرگراهها» شد که قوانین مربوط به طراحی و تولید خودرو رو حسابی سختگیرانهتر کرد.
بونه جت (۱۹۶۲)
سال ۱۹۵۸ اولین ماشینهای فرمول یک با موتور وسط، تو خط استارت قرار گرفتن. چهار سال بعد، همین تکنولوژی با ماشین «بونه جت» به جادهها رسید و ماشینی با تعادل بینقص خلق کرد. قطعات مکانیکی موتور وسط این ماشین برای پایین نگه داشتن هزینهها همگی از رنو قرض گرفته شده بودن، و بدنه سبک و باریک فایبرگلاسش هم چابکی فوقالعادهای رو تضمین میکرد. تو سالهای بعد، تمام ماشینهای اسپرت خفن از فرمول موتور وسطِ «جت» پیروی کردن.
فورد موستانگ (۱۹۶۴)
به موستانگ لقب «پونی کار» (Pony Car) فورد رو دادن؛ یه ماشین اسپرت خوشقیمت که میشد اون رو مطابق با جیب و سلیقه صاحبش شخصیسازی کرد. وقتی تو سال ۱۹۶۴ برای فروش عرضه شد، موستانگ به سرعت تبدیل به پرفروشترین ماشین تاریخ شد. به همین دلیل طولی نکشید که رقبای فورد هم دلشون از این کیک خواست. چیزی نگذشت که خریدارها انتخابهای خیلی بیشتری تو کلاس پونی کارها داشتن و موفقیت موستانگ مستقیماً منجر به ساخت مدل کاپری برای فورد اروپا شد.
پونتیاک GTO (۱۹۶۴)
وقتی به ماشینهای آمریکایی دهه شصت فکر میکنید، یه کوپه با موتور V8 و قدرت زیاد به ذهنتون میاد. به عبارت دیگه، «ماسل کار» (Muscle car). همه چیز از اینجا شروع شد؛ پونتیاک GTO مدل ۱۹۶۴. اولش GTO یه مدل مستقل نبود؛ یه پکیج آپشن روی مدل تمپست بود، اما تا سال ۱۹۶۶ پونتیاک داشت GTO رو به عنوان یه مدل جداگانه بازاریابی میکرد. چیزی نگذشت که یه صنعت کامل حول محور ماسل کارها شکل گرفت.
رنو ۱۶ (۱۹۶۵)
سیتروئن اولین شرکتی بود که با مدل «تراکشن آوان کامرشیال» سال ۱۹۳۹ یه هاچبک دیفرانسیل جلو عرضه کرد. اما این ایده واقعاً نگرفت و این رنو بود که با مدل ۱۶ خودش تو سال ۱۹۶۵، هاچبک رو به یه موفقیت تجاری تبدیل کرد. این اولین هاچبک دیفرانسیل جلوی خوشقیمت و پرطرفدار بود و الگویی ساخت که الان توسط تمام خودروسازهای بزرگ در سراسر دنیا استفاده میشه.
ولوو ۱۴۰ (۱۹۶۶)
این لیست میتونست پر از ولوو باشه، چون این شرکت اونقدر اولینهای مربوط به ایمنی رو معرفی کرده که نگو؛ مثلاً کمربند ایمنی سهنقطهای جلو تو سال ۱۹۵۹. تو سال ۱۹۶۶ اولین «منطقه مچاله شونده» (Crumple Zone) تو سری ۱۴۰ معرفی شد؛ یه کم طول کشید، اما به مرور زمان اینجور ویژگیهای ایمنی برای خریداران ماشین حیاتی شد و جون میلیونها نفر رو نجات داد.
اناسیو Ro80 (۱۹۶۷)
شرکت NSU مدل «وانکل اسپایدر» خودش رو تو سال ۱۹۶۴ معرفی کرده بود، اما این Ro80 بود که تکنولوژی موتور دوار (روتاری) رو گرفت و تقریباً به یه چیز رایج تبدیلش کرد. متاسفانه NSU نتونست موتور رو به طور قابل اعتمادی بسازه و در نتیجه ورشکست شد و فولکسواگن خریدش. اگه این به نظرتون میراث بزرگی نمیاد، باید به خاطر طراحی فوقالعاده آیرودینامیکش از Ro80 تشکر کنیم؛ این ماشین آیرودینامیک رو به یه سطح کاملاً جدید برد.
رنجرور (۱۹۷۰)
شرکت «اسپایکر» تو همون سال ۱۹۰۳ یه ماشین چهارچرخ متحرک عرضه کرده بود، اما تا زمان جیپ تو سال ۱۹۴۱ بود که ماشینهای 4x4 تولید انبوه به واقعیت پیوستن. نکته در مورد چهارچرخ متحرک این بود که برای ماشینهای کاری و کاربردی بود. رنجرور مدل ۱۹۷۰، با الهام از جیپ واگونییر چند سال قبلترش، فرمول شاسیبلند لوکس رو برداشت و بازی رو یه مرحله جلو برد. این یه ماشین لوکس بود که تقریباً هرجایی میتونست بره. امروز، رنجرور هنوز تو اوج قرار داره و به نظر میرسه نسل پنجم کاملاً جدیدش هم همین راه رو ادامه بده.
ترایمف دُلومیت اسپرینت (۱۹۷۳)
مشکل موتورهایی که فقط دو سوپاپ برای هر سیلندر دارن اینه که یا میتونی گشتاور تو دور موتور پایین داشته باشی یا قدرت تو دور موتور بالا، اما نه هر دوتاش رو. اگه چهارتا سوپاپ برای هر سیلندر بذاری، میتونی هم خدا رو داشته باشی هم خرما رو! این چیزی بود که ترایمف فهمید و تو سال ۱۹۷۳ اولین موتور چهار سوپاپ در هر سیلندر تولید انبوه رو تو مدل دُلومیت اسپرینت معرفی کرد. باز هم یه کم طول کشید تا این ایده جا بیفته، اما موتورهای ۱۶ سوپاپ بیشتر از یک دهه بعد به یه استاندارد تبدیل شدن. عکس: مدل آخر.
فولکسواگن گلف GTi نسل اول (۱۹۷۶)
هاچبکها همیشه قرار بود ماشینهای خانوادگی و کاربردی باشن؛ ایده ترکیب کردنشون با یه ماشین اسپرت منطقی به نظر نمیرسید، تا اینکه تیمی از مهندسای فولکسواگن تو وقت آزادشون یه گلف آتیشی ساختن. وقتی «گلف اسپرت» به عنوان یه پروژه تو نمایشگاه خودروی فرانکفورت ۱۹۷۵ به نمایش در اومد، مدیران فولکسواگن از واکنش مردم شگفتزده شدن. «هاچبک داغ» (Hot Hatch) متولد شده بود و طولی نکشید که یه عالمه مقلد از راه رسیدن.
ساب ۹۹ توربو (۱۹۷۸)
ساب ۹۹ اولین ماشین توربوشارژ نبود؛ اون افتخار ۱۶ سال قبل به «اولدزموبیل جتفایر» که عمر کوتاهی داشت رسیده بود، و بیامو ۲۰۰۲ توربو و پورشه ۹۱۱ توربو هم قبل از ساب اومده بودن. کاری که مدل ۹۹ کرد این بود که این تکنولوژی رو عمومی کرد و اونقدر بهبودش داد که میشد یه ماشین توربوشارژ رو به صورت روزمره روند.
آئودی کواترو (۱۹۸۰)
شاید کواترو اولین ماشین چهارچرخ متحرک دنیا نبود، اما اولین ماشینی بود که این تکنولوژی رو با عملکرد جدی و خفن ترکیب کرد. کواترو بعداً بر مسابقات رالی مسلط شد و باعث شد یه عالمه ماشین پرقدرت دیگه با سیستم 4WD ساخته بشن، از سیتروئن BX و پژو ۴۰۵ گرفته تا لانچیا دلتا اینتگراله و سوبارو ایمپرزا.
پلیموث وویجر (۱۹۸۳)
سال ۱۹۸۴ رنو اولین مینیوَن اروپا رو ساخت، اما یک سال قبلش کرایسلر اولین مینیون دنیا رو در قالب «داج کاروان» و «پلیموث وویجر» معرفی کرده بود. این ماشینها با ظرفیت هفت سرنشین و فضای داخلی انعطافپذیری که تا اون موقع بیسابقه بود، عرضه شدن. کمتر کسی فکرش رو میکرد که این خودروها چقدر تأثیرگذار و به شدت محبوب بشن. امروز جای این کلاس از خودروها رو تا حد زیادی شاسیبلندها گرفتن که تو اونها هم چیدمان هفت نفره خیلی پرطرفداره.
بیامو M5 (۱۹۸۵)
بیامو اولین ماشین سدان پرقدرت نبود، اما مفهومی رو معرفی کرد که از اون زمان به بعد خیلی ازش کپیبرداری شده. وقتی بیامو اولین M5 رو بر اساس نسل دوم سری ۵ سدان (E28) معرفی کرد، کمتر کسی میتونست پیشبینی کنه که این شرکت چه غولی رو آزاد کرده. با اینکه اون ماشینهای اولیه ۲۸۶ اسب بخار قدرت داشتن، چیزی که M5 رو خیلی جذاب میکرد این بود که ظاهرش به سختی از یه 518i اسپرتتر به نظر میرسید. M5 تعریف واقعی یه «گرگ در لباس میش» بود.
لندرور دیسکاوری (۱۹۹۴)
الان همه جا پر از شاسیبلندهای هفت نفره با سه ردیف صندلی رو به جلوئه، اما این دیسکاوری بود که ما رو با مفهوم یه مینیوَن همهجارو آشنا کرد. البته قبل از اون هم شاسیبلندهایی بودن (از جمله دیسکاوری اصلی سال ۱۹۸۹) که صندلیهای تاشوی اضطراری تو صندوق عقب داشتن، اما وقتی دیسکاوری ۲ تو سال ۱۹۹۴ عرضه شد، صندلیهای تاشوی رو به بالا با سطح ایمنی و راحتی مدرن داشت؛ ایدهای که از اون موقع خیلی کپی شده اما هیچوقت به پای خودش نرسیده.
رنو مگان سِنیک (۱۹۹۴)
به دنبال موفقیت مینیونهای بزرگ یک دهه قبل، رنو ایدهای رو مطرح کرد که اولش خیلی محبوب شد: مینیون کامپکت که میتونست هفت نفر رو جا بده بدون اینکه به جای پارکی به اندازه یه زمین فوتبال نیاز داشته باشه. سِنیک که بر اساس پلتفرم مگان ساخته شده بود (و ماشینهای اولیه به همین دلیل مگان سنیک نامیده میشدن)، در واقع یه ماشین ۵+۲ نفره بود. طولی نکشید که رقبا هم مدلهای خودشون رو با همین فرمول عرضه کردن و فروش خوبی هم داشتن، تا اینکه بازارشون توسط یه عالمه شاسیبلند که معمولاً فقط پنج نفر ظرفیت داشتن، دزدیده شد.
تویوتا راو ۴ (۱۹۹۴)
قبل از عرضه راو ۴، کلی ماشین آفرود جانسخت با سیستم چهارچرخ متحرک وجود داشت؛ مثلاً لندرور دیفندر، سوزوکی SJ و کلی مدل جیپ قبل از اون بودن. به علاوه، خود تویوتا هم لندکروز رو داشت. اما این راو ۴ بود که همه چیز رو تو یه پکیج خیلی کاربردی جمع کرد و مزایای یه ماشین آفرود رو با بهرهوری یه هاچبک کامپکت ترکیب کرد. امروز این مدل یکی از پرفروشترین ماشینهای دنیاست.
تویوتا پریوس (۱۹۹۷)
شاید تو نسخه اولیهاش طراحی ناجور و کارایی محدودی داشت، اما پریوس الگوی هیبریدی رو ساخت که داره به یه استاندارد تبدیل میشه. پریوس که اولین بار در سال ۱۹۹۷ فروخته شد، دو سال از هر رقیبی جلوتر بود. رقیب بعدی هوندا بود که با مدل اینسایت با ظاهر آیندهنگرانهاش از راه رسید. تو سال ۲۰۳۰، ماشین هیبریدی تنها نوع خودروی با سوخت فسیلی خواهد بود که تو بریتانیا اجازه خریدش رو خواهید داشت.
نیسان قشقایی (۲۰۰۶)
به نظر میرسه بازار کراساوورها تا ابد در حال رشده، اما این قشقاییه که به عنوان شروعکننده این تب و تاب شناخته میشه. در واقع، قشقایی فرمول شاسیبلندهای کامپکت رو گرفت و اون رو بیشتر بهبود داد و تطبیقپذیری و بهرهوری رو بهش اضافه کرد تا خریدارها بتونن از مزایای یه شاسیبلند با هزینههای جاری کمتر لذت ببرن. از نسل دوم به بعد، این ماشین در آمریکای شمالی با نام «روگ اسپرت» فروخته میشه.
نیسان لیف (۲۰۱۰)
از وقتی نیسان لیف وارد صحنه شد، چشمانداز خودروهای برقی به طور غیرقابل تصوری تغییر کرده. حتی الان هم خیلی از ماشینهای برقی بر اساس خودروهایی ساخته میشن که در اصل برای سوخت فسیلی طراحی شدن، اما لیف نشون داد که با یه طراحی از صفر، میشه یه ماشین خانوادگی تمام برقی ساخت که جادار، خوشفرمون، خوشقیمت و حداقل برای شهرنشینها، با برد قابل قبولی باشه.
تسلا مدل S (۲۰۱۲)
این اولین ماشین برقی بود که با برد بیش از ۴۰۰ کیلومتر با یک بار شارژ، به راحتی میتونست تو زندگی اکثر مردم جا باز کنه. عملکردی شبیه به سوپراسپرتها هم که دیگه قند روی کیک بود. ده سال بعد از ورودش، رقبای اصلی تسلا هنوز دارن سعی میکنن بهش برسن، اما اشتباه نکنید: این همون ماشینیه که واقعاً حرکت به سمت آینده برقی رو شروع کرد.