۱۰ فیلم اکشن که می‌شه بهشون گفت شاهکار

فیلم‌های اکشن، سنگ بنا و غذای اصلی رژیم سینمایی هر فیلم‌بینی هستن. پروتئین سینمایی‌شون رو از بدلکاری‌های مرگبار، صحنه‌های انفجاری بزرگ و دعواهای تن‌به‌تن تامین می‌کنن. از کلاسیک‌های رزمی گرفته تا علمی-تخیلی‌های بزن‌بزن، ژانر اکشن دنیای بزرگی از گلوله و جسد رو پوشش می‌ده.

انتخاب کردن یه فیلم اکشن مورد علاقه، مثل انتخاب اسلحه توسط T-800 می‌مونه؛ برای هر موقعیتی یه چیزی پیدا می‌شه. سلیقه شخصی که حساب و کتاب نداره، ولی بعضی از فیلم‌های اکشن اون‌قدر تجربه‌ی دیدنِ خفن و نفس‌گیری هستن که دیگه نیازی به فکر عمیق‌تر ندارن. این شما و این ده شاهکار سینمای اکشن.

۱. «هفت سامورایی» /۱۹۵۴/

کارگردان: آکیرا کوروساوا

پدرجد‌های زیادی برای ژانر اکشن امروزی وجود داره و بعضی از بهترین‌هاشون از سینمای ژاپن میان. تاثیرگذارترین فیلم اکشنی که تو این دوره از ژاپن بیرون اومد، فیلم حماسی «هفت سامورایی» آکیرا کوروساواست. شاید اشاره به شاهکار کوروساوا به عنوان یه کلاسیک اکشن تکراری به نظر بیاد، چون عشق‌سینماها همیشه ازش تعریف می‌کنن و مدام به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های ژاپنی تاریخ، اگه نگیم بهترین فیلم کل تاریخ، لیست می‌شه. ولی لازمه برای نسل جدید طرفدارای اکشن که شاید هنوز کشفش نکردن، دوباره تکرارش کرد.

داستان ساده‌ی هفت سامورایی که برای محافظت از یه روستا در برابر راهزن‌ها استخدام می‌شن، اون‌قدر چارچوب موثری برای اکشن و ماجراجویی بود که هنوز هم تو فیلم‌های اکشن تیمی امروزی استفاده می‌شه. کوروساوا به شکلی پیشگامانه از چند دوربین برای ضبط سکانس‌های اکشن استفاده کرد (روشی که الان تو هر فیلم بلاک‌باستری استاندارده) و قاب‌بندی‌های اکشنش روی نسل‌های کاملی از فیلم‌سازای اکشن که بعدها کلاسیک‌های تاثیرگذار خودشون رو ساختن، اثر گذاشت. با اینکه فیلم‌های زیادی قبل از اون اکشن داشتن، ولی نقطه شروع واقعی فیلم‌های اکشن مدرن رو باید «هفت سامورایی» دونست.


۲. «مهاجمان صندوق گمشده» /۱۹۸۱/

کارگردان: استیون اسپیلبرگ

اکشن-ماجراجویی اون ترکیب بی‌نقص ژانرهاست که تعریف کردنش، مخصوصاً بین بلاک‌باسترهای مدرن، سخته. ولی اگه یه فیلم باشه که فوراً با این ژانر شناخته بشه، اون فیلم «مهاجمان صندوق گمشده» است. ادای احترام استیون اسپیلبرگ و جرج لوکاس به سریال‌های ماجراجویی قدیمی، یه نقطه عطف تو فرهنگ عامه است که بیشتر از بعضی از آثار باستانی که شخصیت اصلی فیلم دنبالشونه، تجزیه و تحلیل شده. می‌شه هزار و یک دلیل برای موفقیت «مهاجمان» آورد؛ تدوین بی‌نقص داره، یکی از بهترین قهرمان‌های تاریخ سینما رو داره و اسپیلبرگ اکشن رو با یه مهارت بی‌دردسر به صحنه می‌بره.

حقیقت اینه که «مهاجمان» به یک دلیل ساده موفق می‌شه: خیلی خیلی حال می‌ده. هریسون فورد انگار برای بازی در نقش ایندیانا جونز به دنیا اومده و تعادلش بین کنجکاوی، سرسختی و ناباوری وقتی که تو موقعیت‌های خطرناک‌تر گیر می‌کنه، باعث می‌شه هم یه قهرمان ایده‌آل باشه و هم کاملاً قابل هم‌ذات‌پنداری. فراتر از عشق خود بازیگر به این شخصیت، دلیلی که جونز مدام برای دنباله‌های ضعیف‌تر (بعضی‌ها خیلی ضعیف‌تر) به سینما برگشته اینه که استودیوها بیش از چهل ساله که دنبال تکرار کمال ماجراجویی اولش هستن و هنوز نتونستن جایگزین مناسبی براش پیدا کنن.


۳. «بیگانه‌ها» /۱۹۸۶/

کارگردان: جیمز کامرون

جیمز کامرون یکی از خفن‌ترین کارگردانای اکشنه. اکشن فیلم‌های «نابودگر ۲»، «دروغ‌های حقیقی» و «آواتار» غیرقابل انکاره، ولی درخشان‌ترین نمایش کامرون به عنوان کارگردان اکشن، دنباله‌ی علمی-تخیلی برنده‌ی اسکارش یعنی «بیگانه‌ها» است. نمیشه نادیده گرفت که تصمیم کامرون برای تبدیل شاهکار ترسناک-علمی‌تخیلی ریدلی اسکات به یه فیلم جنگی، چقدر حرکت جسورانه‌ای بود. شاید الان ساختن دنباله‌هایی که به مراتب بزرگ‌تر از قسمت قبلی هستن یه رویه‌ی استاندارد باشه، ولی جهش از «بیگانه» به «بیگانه‌ها» وقتی پشت سر هم تماشا بشن، تکان‌دهنده‌ست.

همه چیز یه آپگرید تهاجمی گرفته، از زنومورف‌ها گرفته تا ریپلی با بازی سیگورنی ویور که وقتی با یه پاور لودر جلوی ملکه‌ی بیگانه‌ها قرار می‌گیره، صاحب یکی از بهترین باس‌فایت‌های تاریخ سینما می‌شه. کامرون فقط برای خودنمایی همه چیز رو بزرگ‌تر نمی‌کنه، بلکه از مقیاس بزرگ‌تر برای گسترش دنیای فیلم‌ها و عمیق‌تر شدن تو چرخه‌ی زندگی بیگانه‌ها استفاده می‌کنه. «بیگانه‌ها» دقیقاً همون چیزیه که یه دنباله‌ی گسترش‌یافته‌ی واقعی باید باشه و یه شاهکار اکشن این شکلیه.


۴. «جان سخت» /۱۹۸۸/

کارگردان: جان مک‌تیرنان

دهه‌ی ۸۰ میلادی اوج فیلم‌های اکشن آمریکایی بود. زیاده‌روی‌های این دهه با برند اکشنی که بین مخاطبا محبوب شده بود، خوب جور درمیومد و ستاره‌های اکشن عضله‌ای همون‌قدر که وزنه می‌زدن، فیلم موفق تولید می‌کردن. برای همین خیلی تحسین‌برانگیزه که بهترین فیلم اکشن اون دهه، فیلمی بود که مشخصاً می‌خواست انتظارات فرا انسانی که از قهرمان‌ها می‌رفت رو زیر سوال ببره.

«جان سخت» به مخاطبا جان مک‌کلین رو داد، مردی که همون‌طور که تو تریلر فیلم اعلام می‌شد، آخرین چیزی که می‌خواد اینه که قهرمان باشه. اون ناقص، آسیب‌پذیر و کاملاً انسانی بود. و همین باعث می‌شد بدلکاری‌های قهرمانانه‌ای که انجام می‌داد، تاثیرگذارتر باشن. البته مک‌کلین فقط یه تیکه از پازل موفقیت «جان سخت» هست. صحنه‌های اکشن بی‌نقص جان مک‌تیرنان، شخصیت شرور فرهیخته‌ی آلن ریکمن و یه تیم بازیگر مکمل عالی که طنز رو به اندازه به فیلم اضافه می‌کنن هم هستن. فرمول «جان سخت» توسط ده‌ها فیلم اکشن ضعیف کپی شد، ولی شکست اون‌ها نشون می‌ده که موفقیت نسخه‌ی اصلی چقدر سخت به دست اومده بود.


۵. «سرسخت» /۱۹۹۲/

کارگردان: جان وو

کارنامه‌ی جان وو از اواسط دهه‌ی ۸۰ تا اوایل دهه‌ی ۹۰ شاید بهترین دوره‌ی کاری هر کارگردان اکشنی باشه. «قاتل» و «فردایی بهتر» به خودی خود کلاسیک‌های اکشن هستن و «گلوله‌ای در سر» و «روزی روزگاری یک دزد» به شدت دست‌کم گرفته شدن. ولی اون بهترینش رو برای آخر نگه داشت: شاهکار اکشن و آخرین اثرش در هنگ کنگ قبل از رفتن به هالیوود، یعنی «سرسخت».

چو یون-فت نقش یه پلیس رو بازی می‌کنه که با یه اسلحه سوپرمنه و با دوتا، خودِ خدا. اون مصممه که یه باند خطرناک رو از بین ببره و حاضره به هر چیزی که سر راهش قرار می‌گیره شلیک کنه یا از وسطش رد بشه. تو سه تا از ماهرانه‌ترین سکانس‌های اکشن اجرا شده، وو و طراح حرکات فیلیپ کوک، باله‌ای از گلوله‌ها و جسدها خلق می‌کنن. تخریب هیچ‌وقت به این زیبایی ارکستراسیون نشده و وو هر سکانس رو متمایز می‌کنه. شاید در بهترین چهار دقیقه‌ی تاریخ هر فیلم اکشنی، وو و تیمش یه برداشت بلند بدون توقف از اکشن رو در دو طبقه‌ی یه بیمارستان اجرا می‌کنن که هرگز کسی نتونسته بهتر از اون رو بسازه.


۶. «استاد مست ۲» /۱۹۹۴/

کارگردان: لا کار-لیانگ

جکی چان بازیگریه که چندین شاهکار اکشن واقعی تو کارنامه‌ش داره. سری «داستان پلیس» پر از فیلم‌های اکشن واجبه و «چرخ‌ها روی غذا» بعضی از بهترین صحنه‌های مبارزه‌ی رزمی رو داره. اگه یه کاری باشه که چان بهتر از تقریباً هر بازیگر رزمی‌کار دیگه‌ای انجام می‌ده، اون تواناییش تو ترکیب ماهرانه‌ی اکشن و کمدیه و هیچ‌جا این توانایی بهتر از فیلم هیجان‌انگیز و خنده‌دار «استاد مست ۲» به نمایش درنیومده.

چان در نقش قهرمان محلی کانتونی، وونگ فی هونگ، از یه سبک رزمی به نام «بوکس مست» استفاده می‌کنه ولی به معنای واقعی کلمه. هرچی بیشتر می‌نوشه، بهتر مبارزه می‌کنه و چان از تمام بدنش تو صحنه‌های مبارزه‌ای استفاده می‌کنه که طراحی حرکاتشون همون‌قدر به باستر کیتون و هارولد لوید مدیونه که به هنرهای رزمی. سال‌ها، ستاره‌های رزمی مختلفی به عنوان وارث میراث چان معرفی شدن. با اینکه این نشون‌دهنده‌ی دیدگاه کوته‌بینانه‌ی هالیوود نسبت به ستاره‌های بین‌المللیه، ولی نادیده گرفتن چیزی که کاملاً واضحه هم یه حماقت محضه: جکی چان تکرارنشدنیه.


۷. «ماتریکس» /۱۹۹۹/

کارگردان‌ها: واچوفسکی‌ها

فیلم‌های اکشن دهه‌ی ۹۰ با فیلم‌های اکشن اغراق‌آمیزی مثل «صخره» یا «کان ایر» که سنت‌های دهه‌ی ۸۰ رو ادامه می‌دادن، و همچنین تاثیر روزافزون فیلم‌سازا و ستاره‌های آسیایی مثل جکی چان و جت لی که شروع به ساختن یه مسیر شغلی تو هالیوود کرده بودن، شناخته می‌شن. همه‌ی این تاثیرات و بیشتر، در فیلم اکشن علمی-تخیلی ضروری «ماتریکس» به یه تلاقی بی‌نقص رسیدن. واچوفسکی‌ها با ترکیب مبارزات کونگ‌فو با تیراندازی‌های گان-فو، به علاوه‌ی مقدار زیادی درام پساآخرالزمانی، یه کلاسیک اکشن جدید رو سنتز کردن که خیلی بیشتر از مجموع اجزاش بود.

کیانو ریوز اولین فرنچایز اکشنش رو به عنوان نئو رهبری می‌کنه، یه هکر چشم و گوش باز که کشف می‌کنه دنیای اطرافش همه‌ش یه شبیه‌سازیه و اون فرد برگزیده تو مبارزه علیه ماشین‌هاست. این یه بستر عالی برای صحنه‌های اکشن تشدید شده‌ایه که شخصیت‌ها می‌تونن سریع‌تر از گلوله‌ها حرکت کنن. راه حل غافلگیرکننده و قدیمی برای ساختن جلوه‌ی ویژه‌ی نوآورانه‌ی «بولت تایم» (bullet-time) بارها و بارها توی فیلم‌ها و بازی‌های ویدیویی کپی شد، ولی هیچ‌کدوم نتونستن حس شگفتی اولین باری که مخاطب اون رو دید، تکرار کنن.


۸. «پلیس خفن» /۲۰۰۷/

کارگردان: ادگار رایت

فقط به این خاطر که یه فیلم اکشن خیلی سرگرم‌کننده است، از اهمیتش کم نمی‌کنه. به دنبال موفقیت فوق‌العاده‌ی کمدی-ترسناک «شان مردگان»، ادگار رایت دوباره با بازیگرا سایمون پگ و نیک فراست تیم شد تا یه هجویه‌ی فوق‌العاده خنده‌دار از فیلم‌های اکشن و تریلرهای پلیسی رفیقانه ارائه بده. پگ نقش نیکلاس انجل رو بازی می‌کنه، یه پلیس لندنی که اون‌قدر نخبه‌ست که باعث شده بقیه‌ی نیروی پلیس بد به نظر بیان، برای همین به یه شهر خواب‌آلود منتقل می‌شه که در ظاهر همه چیز عالیه، تا اینکه مردم شهر با نرخ نگران‌کننده‌ای شروع به مردن تصادفی می‌کنن.

چیزی که «پلیس خفن» رو به عنوان یه اکشن-کمدی این‌قدر موفق می‌کنه، این نیست که فقط خنده‌داره (که هست)، بلکه اینه که اکشنش واقعاً خوبه. علاقه‌ی رایت به فیلم‌برداری پرتحرک و تدوین سریع کاملاً مناسب ژانر اکشنه و با اینکه بخش عمده‌ی فیلم مقدمه‌چینیه، نتیجه‌ی پر از اکشنش اون‌قدر ارزش صبر کردن رو داره. با ادای دینی به همه چیز، از «نقطه شکست» گرفته تا «پسران بد ۲»، رایت و رفقا کیک خنده‌دارشون رو دارن و از اکشن خوشمزه‌ش هم لذت می‌برن.


۹. «مکس دیوانه: جاده خشم» /۲۰۱۵/

کارگردان: جرج میلر

جرج میلر اون‌قدر برای ساختن چهارمین فیلم «مکس دیوانه» تلاش کرده بود که در ابتدا قرار بود مل گیبسون، بازیگر اصلی مکس، توش بازی کنه و حتی یه زمانی قرار بود یه فیلم انیمیشنی باشه. هیچ‌کدوم از این‌ها اتفاق نیفتاد و در نهایت، میلر اون عظمت صورت-ذوب-کن یعنی «مکس دیوانه: جاده خشم» رو آزاد کرد. تام هاردی جای گیبسون رو می‌گیره و مکس غرغرو و من‌ومن‌کنش به خوبی با جدیدترین نسخه‌ی دیستوپیای استرالیایی جور درمیاد. اون روی پرده با شارلیز ترون، اکشن‌باز کاردرست، در نقش فیوریوسا همراه می‌شه که وقتی حرم‌سرای جنگ‌سالار ایمورتان جو رو برای فرار به سمت آزادی می‌دزده، داستان رو به حرکت درمیاره.

چیزی که در ادامه میاد، یه تعقیب و گریز ماشینی طولانی در دل بیابونه و دوباره برگشتن. این یه نقص برای فیلم نیست، بلکه یه ویژگیه، چون میلر موتور این فرنچایز پساآخرالزمانی رو تا بنیادی‌ترین قطعاتش لخت کرده. میلر با تصاویر ساده، بیشتر از خیلی از کارگردان‌ها با یه فیلم کامل، داستان تعریف می‌کنه و اکشن ماشینی‌اش همتا نداره. این یکی از بهترین فیلم‌های اواخر دوران حرفه‌ای هر کارگردانیه، که در اون میلرِ کهنه‌کار، نسل جوان‌تر فیلم‌سازا رو دور می‌زنه.


۱۰. «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» /۲۰۱۸/

کارگردان‌ها: باب پرسیچتی، پیتر رمزی و رادنی راثمن

فیلم‌های ابرقهرمانی بزرگ‌ترین فرنچایزهای اکشنی هستن که الان سینماها رو پر کردن و با اینکه شاید خستگی از بعضی از قدرتمندترین قهرمانای زمین به وجود اومده باشه، یه قهرمان دوست‌داشتنی محله هست که ماجراهای انیمیشنی‌اش یه نفس تازه تو دنیای اکشنه. «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» کانون توجه رو به مایلز مورالز، مرد عنکبوتی یه دنیای موازی می‌ده، بچه‌ای از بروکلین که هنوز کاملاً آماده نیست لباس قرمز و آبی رو بپوشه.

خوشبختانه، اون از یه گروه از قهرمانای عنکبوتی دیگه کمک می‌گیره که آماده‌ن تا تیم بشن و تو دنیای انیمیشن، حال همه رو جا بیارن. ترکیب استایلیش انیمیشن سه‌بعدی و دوبعدی فیلم، یه ترجمه‌ی بی‌نقص از منبع اصلی یعنی کتاب‌های کامیکه و اکشنش بدون اینکه هرگز تسلیم هرج و مرج بشه، دیوانه‌واره. انیمیشن اون‌قدر رسانه‌ی موفقی برای این شخصیت از آب درمیاد که راستش تکان‌دهنده‌ست که این‌قدر طول کشید تا یه فیلم سینمایی پرهزینه ازش استفاده کنه. دنباله‌ی فیلم، دنیای عنکبوتی رو به سطح ماکسیمم می‌رسونه، ولی حالا مخاطبا باید صبورانه منتظر قسمت سوم سرگرم‌کننده‌ترین فرنچایز ابرقهرمانی تاریخ باشن.

منبع: collider