تا قبل از ۳۰ سالگی به ۶۴ کشور سفر کردم. اینم از ۵ کشوری که فعلاً برنامهای برای سفر دوباره بهشون ندارم
سفرهای دریایی خانوادگی کمکم تو دوران دانشگاه و دهه بیست زندگیم، تبدیل به یه شور و اشتیاق آتیشن برای گشتن دور دنیا شد. برنامه «ترم روی دریا» (Semester at Sea) فقط این اشتیاق رو بیشتر کرد و باعث شد بتونم ۱۰۰ روز روی یه کشتی کروز زندگی کنم و از ۱۰ کشور دیدن کنم.
هیچوقت هدف مشخصی نداشتم که تا قبل از سی سالگی چند تا کشور رو ببینم. در عوض، تمرکزم رو گذاشتم روی اینکه تا جایی که برنامه کاری و بودجهام اجازه میده، سفر کنم.
خلاصه بین تعطیلات خانوادگی، سفرهای دخترونه و گشتوگذار با همسرم، تا قبل از ۳۰ سالگی پام به ۶۴ کشور تو شش قاره باز شد.
بعضی از این مقصدها واقعاً همونجوری بودن که تعریفشون رو شنیده بودم، اما چندتایی هم بودن که وقتی بهشون سفر کردم، انتظاراتم رو برآورده نکردن.
اینم از چند جایی که فعلاً قصد ندارم دوباره بهشون سر بزنم.
آفریقای جنوبی
بالاخره پارسال فرصت شد و با یکی از دوستام با یه کشتی کروز ماجراجویانه، یه سفر سافاری در امتداد ساحل آفریقای جنوبی رفتیم. من که محو منظرهها و فرهنگ غنی این کشور شده بودم.
هیچی با هیجان گشتن دنبال «پنج حیوان بزرگ» (Big Five) تو سافاری قابل مقایسه نبود. گشتوگذار تو جواهرات ساحلی این کشور، از خلیج ماسل (Mossel Bay) گرفته تا پارک فیلهای آدو (Addo Elephant Park) نزدیک گِبرها (Gqeberha)، رو هم خیلی دوست داشتم.
اما وقتی به کیپتاون رسیدیم، راهنماهای محلیمون مدام بهمون هشدار میدادن که مراقب باشیم و حواسمون به دزدی، سرقت و جرائم خیابونی باشه.
اونها روی نرخ بالای جرم و جنایت شهر خیلی تأکید میکردن و همین باعث شد تو طول سفرمون یه استرس دائمی داشته باشیم، مخصوصاً که دو تا خانم تنها بودیم.
بعضی وقتا برام سخت بود که از زیباییهای کوه تیبل (Table Mountain) و شبهجزیره کیپ (Cape Peninsula) لذت ببرم، چون نگرانی بابت امنیت همیشه ته ذهنم بود. برای احتیاط بیشتر، شبها هم از هتل بیرون نمیرفتیم.
البته که آدم هرجا سفر میکنه باید مراقب باشه. ولی من فعلاً عجلهای برای برگشتن به آفریقای جنوبی ندارم، مخصوصاً که تیک سافاری رو هم تو لیست آرزوهام زدم.
اسپانیا
من که عاشق سفر با کشتی کروزم، به خیلی از مناطق اسپانیا سر زدم، از جمله بارسلون، ویگو، مالاگا، کادیس و والنسیا.
با اینکه از شهرهای آرومتر و خلوتتر شمال اسپانیا مثل لاکرونیا و ویگو خیلی خوشم اومد، ترجیح میدم در آینده یه جای جدید مثل مالت یا آزور رو ببینم.
از یه جهاتی هم، سازگار شدن با فرهنگ این کشور برام سخت بود. فرهنگ «سیستا» (خواب نیمروزی) باعث میشد خیلی از مغازهها بعد از ظهر بسته باشن و شام هم معمولاً دیروقت سرو میشد. بهعنوان یه آمریکایی، برنامهریزی و هماهنگ شدن با ساعت کاری و زمان غذا خوردنی که تو کشورم بهش عادت نداشتم، برام چالشبرانگیز بود.
اینم بگم که اعتراضهای اخیر علیه «گردشگری بیش از حد» (overtourism) تو اسپانیا باعث شده برای برنامهریزی یه سفر دیگه به این کشور فعلاً دست نگه دارم.
ژاپن
این کشور خیلی هم امن به حساب میاد، که من بهعنوان یه خانمی که سفر میکنه، خیلی این ویژگیش رو دوست دارم.
اما هزینه رستوران و اقامت تو شهرهای بزرگ مثل توکیو به طرز عجیبی گرون بود. بعضی وقتا واقعاً سخت بود که حس کنیم پولمون ارزشش رو داشته.
من و همسرم هر دو قدمون بلنده و تو اتاق هتل کوچیک و اقتصادیمون که یادآور خوابگاه دانشجویی بود، حسابی معذب بودیم. با همون شبی ۱۵۰ دلار، میتونستیم تو هتل لوکس «لو مریدیان» پوکت تایلند بمونیم که یکی از مقصدهای مورد علاقهمون تو آسیاست.
تو سفرهامون به سختی میتونستیم رستورانهای درست و حسابی پیدا کنیم که با بودجهمون جور دربیاد و بیشتر به فستفود و غذاهای سرپایی رو آوردیم. شلوغی و جمعیت شهر هم بیشتر از اون چیزی که انتظار داشتم کلافهام کرد.
با اینکه انتخاب خودم بود که تو مناطق محبوبتر بمونم و شاید با برنامهریزی بیشتر میتونستیم تجربه بهتری داشته باشیم، ولی عجلهای برای یه سفر دیگه به ژاپن ندارم.
اگه دوباره فرصت کنم به آسیا برگردم، ترجیح میدم برم تایلند، چون از نزدیک دیدم که هزینههای اقامت و غذا اونجا به مراتب مناسبتره.
منابع: Business Insider